ترس کودکان از مرگ یا مردن

کاربر ۱۰کاربر ۱۰
4,104 بازدید
ترس کودکان از مرگ یا مردن

ترس کودکان از مرگ یا مردن یکی از انواع ترس های معمول در کودکان به شمار می رود و ممکن است به صورت اضطراب شدید از تنها ماندن، ناتوانی در به خواب رفتن و یا صحبت همیشگی درباره مردن تظاهر پیدا کند. چندی پیش، پدری نزد ما آمده بود که درباره دختر سه ساله اش، دنیس، نگران بود.

مادر بزرگ این کودک، چند هفته پیش فوت شده و به علاوه، سگ آنها نیز چند روز پیش مرده بود. دنیس کاملا غمگین به نظر می رسید. والدین دنیس، در حد سن او به سوالاتش در مورد مرگ پاسخ داده بودند و سگ جدیدی را نیز به خانه نیاورده بودند. در اینجا این پرسش مطرح می شود که آیا رفتار این پدر و مادر با فرزندشان صحیح بوده است؟ پاسخ ما مثبت است.

در پنج یا شش سالگی، بیشتر کودکان سوالاتی در مورد مرگ می پرسند؛ اما از آنجا که مفهوم چرخه زندگی را به طور کامل درک نکرده اند، مرگ را مرتبط با پیری میدانند و خود را در خطر نمی بینند. در هفت سالگی مشکوک می شوند که مرگ فقط به پیر مردان و پیرزنان اختصاص ندارد و برای آنها نیز محتمل است. در نتیجه، در این سن بیشتر سوالاتشان درباره بیماری ها و عوارض آنها متمرکز می شود. بیشتر کودکان نه یا ده ساله انتظار دارند، پاسخ سوالات خود را به طور دقیق دریافت کنند.

ما نباید واقعیت ها را از فرزندانمان مخفی کنیم، حتی واقعیت تلخی چون مرگ را، کودکان در هر صورت به طرق گوناگون با مرگ آشنا می شوند. برای نمونه، مرگ حیوانات خانگی، مرگ بستگان نزدیک و یا مشاهده مردن انسانها یا حیوانات در تلویزیون. باید اجازه دهید در مورد مرگ صحبت کنند، سوالاتشان را بپرسند و پاسخهایی حقیقی بگیرند.

با صداقت به سوالاتشان پاسخ دهید. شاید راحت تر باشد که نیمی از پاسخ های شما واقعی باشد و نیمی دیگر محافظه کارانه؛ اما بهتر است تا آنجا که می توانید واقعیت ها را بگویید.

پاسخ سوالات باید متناسب با سن کودک باشد. وقتی فرزند چهار ساله شما می پرسد: «وقتی عمه مرد کجا رفت؟» از پاسخ های پیچیده خودداری کنید. پاسخ شما می تواند براساس اعتقادات مذهبی استوار باشد. برای نمونه، می توانید از این پاسخ ساده استفاده کنید: «رفت به دنیای دیگه، پیش خدا».

از واژه های مناسب استفاده کنید. از به کار بردن واژه هایی مانند کشته شدن یا مردن خودداری نکنید؛ زیرا کودک معنی آنها را درک می کند.

از پرداختن به داستانهای دروغین خودداری کنید. هنگامی که پدربزرگ فوت کرده است، به کودک نگویید که پدربزرگ به یک سفر طولانی رفته است؛ زیرا ممکن است فکر کند که پدربزرگ، او را دوست نداشته است و یا آنکه سرانجام، روزی بر می گردد. باید به کودک القا کنید که پدربزرگ علاقه زیادی به او داشته است؛ اما دیگر نمی تواند پیش خانواده اش بازگردد.

مرگ را به یک خواب همیشگی تشبیه نکنید؛ زیرا ممکن است موجب اختلال در خواب کودک شود. به او نگویید که خاله به این علت مرد که بیماری سختی داشت؛ زیرا این مساله موجب نگرانی شدید کودک در مواقع ابتلا به بیماری می شود.

بر روی زندگی تمرکز کنید. پس از آنکه به کودک اجازه دادید احساس خود را بیان کند و پاسخ سوالاتش را بگیرد، بر روی زندگی و زنده بودن تمرکز کنید. در مورد روش های سالم زندگی که موجب طول عمر می شود، بحث کنید. برای مثال، تغذیه صحیح، معاینات پزشکی مرتب، ورزش منظم و غیره.

برای رفع ترس کودکان از مرگ چرخه زندگی را برای کودک شرح دهید.

ترس کودکان از مرگ یا مردن

بهترین راه برای افزایش آگاهی کودک در مورد ترس کودکان از مرگ درک زندگی است. اگر فرزندتان به سن مناسب رسیده است، اجازه دهید گیاهی را بکارد و مراحل مختلف حیات را مشاهده کند. بزرگ شدن حیوانات خانگی و تغییرات آنها نیز کمک کننده اند. وقتی حیوانی می میرد در حضور کودک آن را دفن کنید؛ اما یادتان باشد بلافاصله حیوان دیگری را جایگزین آن نکنید.

با کودکتان درباره بیماریهای وخیم هم صحبت کنید.

وقتی یکی از نزدیکان یا دوستان، بیمار است، بزرگ ترها اغلب، کودکان خود را در جریان وضعیت بیمار قرار نمی دهند و می کوشند در حضور آنها صحبت خاصی پیش نیاید؛ اما بهتر است با توجه به سن و شخصیت کودک، تا حدی آنان را در جریان بگذارید.

کودکان را در جریان بیماری بگذارید. بهتر است کودکان از بیماری بستگان نزدیک، آگاه باشند؛ اما تشریح شدت و وخامت بیماری ضروری نیست. برای مثال، ابتدا به آنها بگویید که مادربزرگ مریض شده است و دکترها در تلاش هستند تا او را خوب کنند. چند روز بعد می توانید بگویید که هنوز حال مادر بزرگش خوب نشده است.

خلاصه به این صورت، قصه را ادامه دهید. قبل از هر گونه اتفاق مهمی، کودکان را آگاه کنید؛ در غیر این صورت، ممکن است به نتیجه نادرستی برسند. برای نمونه، فکر کنند که در مرگ آن شخص، مقصر هستند. ممکن است به یاد آورند که روزی از دست برادرشان عصبانی شده و آرزوی مرگ او را کرده اند و یا شاید فکر کنند که اگر موضوع را می دانستند و بیشتر دعا می کردند یا بیشتر به بیمار سر می زدند، این اتفاق رخ نمی داد.

اجازه دهید کودک، احساساتش را بیان کند.

وقتی فرزند شما از بیماری یا مرگ شخصی خبردار می شود، احساسات زیادی بروز خواهد داد. ممکن است احساس انکار، ناراحتی، ناامیدی، تقصیر یا ترس داشته باشد. به ویژه، ممکن است بترسد که مبادا چنین اتفاقی برای خودش یا کسانی که دوستشان دارد، رخ دهد.

بگذارید در مورد احساسش با شما گفت وگو کند. شما نیز به جای آنکار احساساتش، به او اطمینان دهید و از او حمایت کنید. به او بگویید که به تدریج، مرگ آن شخص را فراموش خواهد کرد؛ اما ممکن است کمی طول بکشد (این مورد، به ویژه در مورد مرگ یکی از والدین و یا برادرها و یا خواهرها صدق می کند.)

از سوی دیگر، ممکن است کودک از اینکه از مرگ عمو «لویی» ناراحت نیست، احساس تقصیر کند. برایش شرح دهید که: «چون من با عمولویی بزرگ شده ام، ناراحت هستم؛ اما تو مدت کمی عمو رو می شناخته ای».

برای غلیه بر ترس کودکان از مرگ کودک را برای مراسم مذهبی آماده کنید.

در مورد اینکه کودک را به مراسم تشییع جنازه یا تدفین ببرید، خودتان براساس سن و شخصیت کودک و موقعیت، تصمیم بگیرید.

بسیاری از روانشناسان بر این باورند که حضور در مراسم تدفین برای کودکان زیر پنج یا شش سال و همین طور، برای کودکان بزرگتری که حساس هستند، مناسب نیست. اگر کودک تمایل دارد که در این مراسم شرکت نکند به خواست او احترام بگذارید و ناراحت نشوید.

برنامه های این مراسم را برای کودک، تشریح کنید. برنامه هایی را که قرار است در کلیسا یا مسجد، در قبرستان و در نهایت، در خانه متوفی انجام شود، از پیش به کودکتان شرح دهید. توضیح دهید که سایر مردم در این مراسم چگونه عمل می کنند و او با چه صحنه هایی روبه رو خواهد شد.

دسته بندی تربیت کودک
اشتراک گذاری

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

ورود به سایت